نان تازه بگیر
به خانهام بیا
دریانورد خسته!
میخواهم لباسهای خیست را
از تنت در بیاورم
شیر گرم کنم برایت..
بگویی
شانههایم سکان زندگی توست
و من
پنجرههای این شهر طوفانزده را محکم ببندم...
| سارا محمدی اردهالی |